بانی فیلم – گروه تلویزیون – مجتبی احمدی: «آشنایی با لیلا»، «طبقه حساس»، «بچگیتو فراموش نکن»، «خنده در باران»، «ما سه نفر»، «جرم»، «هر چی خدا بخواد»، «ورود آقایان ممنوع»، «پوپک و مش ماشااله»، «سن پطرزبورگ»، «دایره زنگی» و… را اضافه کنید به فیلم آرش معیریان که این روزها در حال کلید خوردن است تا از کارنامه سینمایی بهاره رهنما بیشتر بدانید. او که این روزها فعالیت در تئاتر را در عرصه کارگردانی و بازیگری به سینما و تلویزیون بیشتر ترجیح میدهد در زمینه نگارش کتاب هم «مالیخولیای محبوب من»، «زن باران»، «ماه هفت شب» و… دستی غنی بر آتش دارد و این روزها در تدارک انتشار آثار جدیدش است. بهاره رهنما که تلویزیون را با سریالهای موفقی چون «پژمان»، «چک برگشتی»، «خداحافظ بچه»، «گاوصندوق»، «مامور بدرقه»، «مرد هزار چهره»، «من یک مستاجرم» و… تجربه کرده به بهانه بازی در سریال «غیرعلنی» مهمان یک فنجان چای بانیفیلم شد تا از (فرانک) این سریال و فعالیتهای اخیرش بگوید.
خانم رهنما اصولاً دستی بر هر آتشی دارید این روزها چه خبر؟
– (میخندد) با آرش معیریان برای فیلم جدیدش قرارداد بستم. دو- سه تا ترانه گفتم، یک نمایشنامه با گروهمان قرار است کار کنیم که در حال نگارش نمایشنامه آن از روی نمایشنامههای قدیمی هستم با عنوان «پاریس تو، تا تهران من» یک نمایش کمدی هم برای کانادا آماده میکنیم که منتظر کارهای مرتبط با ویزا و… برای آن طرف عید هستیم. رمان جدیدم را هم برای نمایشگاه کتاب تدارک میبینم، کتاب شعرم «زن باران» هم که منتشر شد.
و اما سریال «غیرعلنی»…
– سریال «غیرعلنی» را خیلی دوست دارم و کار با مهرداد خوشبخت جزو بهترین تجارب زندگی حرفهای من است. آقای خوشبخت یکی از بهترین و خوش اخلاقترین کارگردانهایی است که من در سینمای ایران باهاشون کار کردم. از تهیهکننده و دیگر عوامل پروژه تصویربردار و صدابردار و… که یک امنیت روانی در طول پروژه برای ما ایجاد کردند هم کمال سپاس و تقدیر را دارم. این روزها که سریال را میبینم متوجه میشوم که چقدر همدلی گروه در نتیجه کار موثر است.
فیلمنامه سریال «غیرعلنی» چه ویژگیهای بارزی داشت که حس کردید میتوانید با آن به خواستهتان برسید؟
– قصه خوب بود. شما میدانید من حضورم را در سینما و تلویزیون کم رنگتر کردم و بیشتر سراغ تئاتر رفتم…
چرا؟
– چون در تئاتر اصولاً به من بیشتر خوش میگذرد. ضمن اینکه نقشها کلی متفاوتتر است.
و بحث اقتصادی چطور؟
– خب تلویزیون و سینما را شاید به این دلیل میپذیرم. ضمن اینکه بازیگری در سینما و تلویزیون حرفه سالیان سال من است و مخاطبان خودشان را دارند. قطعاً مخاطبان سینما و تلویزیون هم نسبت به من لطف دارند و انتظار دارند هر از گاهی از من کاری را ببینند. من همیشه سعی میکنم روی قصهها حساستر باشم تا اگر سالی یک کار یا دو کار انجام دادم حداقل نسبت به نتیجه آن مطمئن باشم. پارسال در سریال «خوب، بد، زشت» منوچهر هادی یک نقش کاملاً مثبت را بازی کرده بودم، اما امسال در سریال «غیرعلنی» یک نقش پُر دینامیک پیشنهاد شده که قطعاً یک کاراکتر مثبت نیست.
نگاه سیاسی سریال در انتخاب آن موثر بود؟
– باور کنید نه! اصولاً ترجیح میدهم در سریالی که جناح بندی سیاسی دارد بازی نکنم. چون از این دست بحثهای سیاسی خیلی خستهام. امروز مسوولیت اجتماعیام برایم خیلی مهمتر است به همین دلیل دوست دارم حجم وسیعی از مردم مخاطب کارم باشند نه جناح یا نگاه خاصی، سیاست در این سریال یک بهانه است وگرنه حرف اصلی شاید دروغ و دغلهایی است که برای همه مردم شاید در شرایط خاص پیش بیاید و یکی اهل آن باشد و دیگری خیر، حرف اصلی سریال همان صداقت و همدلی است که مردم کشور ما در شکلهای مختلف، در زمانهای مختلف از خود نشان دادهاند. مردم ما همیشه ثابت کردهاند هر وقت خواسته اند پشت هم ایستادهاند و حرفشان را یکی کردهاند. ضمن اینکه وقتی که تو برای بازی در یک سریال دعوت میشوی قطعا پیشینه تهیهکننده را هم مد نظر قرار میدهی! نه مهرداد خوشبخت و نه آقای جودی هیچکدام آدمهای جناحی یا سیاسی نیستند که در مسئلهای خاص مانند سیاست تندروی کرده باشند و این نگاه و تصور پیش بیاید که این سریال قصد دارد آب را به آسیاب یک جناح یا یک عده بریزد و برای یک عده تخریب ایجاد کند. نه من با آسودگی خیال این سریال را پذیرفتم.
کاراکتر (فرانک) و نقد کلاسهای روانکاوی و موفقیت سریع و آسان که در واقع یک دکان و کاسبی محسوب میشود؟
– با تمام احترامی که من برای این کلاسهای روانکاوی و… قائل هستم باید بگویم تعداد زیادی از اینها فقط محل درآمد است. (میخندد) راستش را بخواهی خودم هم یک تعداد زیادی از این کلاسها را رفتم ولی انقدر شوآف و نمایشهای دور از واقعیت در این ماجرا دیدهام که حد ندارد. خیلی از خانمها که گویا حتماً برای کلاس گذاشتن و مطلع بودن از این کلاسها و حرفهایی که در آنها مطرح میشود باید یکی- دو دوره را پشت سر گذاشته باشند! (میخندد) بالاخره یک جا بحث میشود باید بدانند چه خبر بود و چه راهکارهایی معرفی شده است! خلاصه مُد شده که همه خانمها انگار باید یکی از این کلاسها را شرکت کنند تا بتوانند در جمع راجع به آن حرف بزنند. بی رو دربایستی بگویم این ماجرا تا حدود زیادی روی مخ من بود! (شما بنویسید روی اعصاب من بود) (میخندد).
خب مردم اعتماد دارند در سنین مختلف، که این بازار تکراری تا این حد پابرجاست!
– خب من هم در ذات اعتماد دارم ولی هر دوره یا کلاسی که در ایران در خصوص بحثهای آرامش روح و روان راه میافتد بعد از یک مدت به یک قصه انحرافی تبدیل میشود. ولی در کل من هم قبول دارم که این ماجرا یک تخصص و علم است که راهکارهای طرح شده گاهی جواب هم میدهد. مثل اینکه آدم مثبت فکر کند، مثبت دنیا را ببیند و… جالب است موضوع نهادینه میشود و همه ما این مسائل را میدانیم اما در عمل طوری با هم برخورد میکنیم که گویا در کشتارگاه هستیم.
یادم هست با هم که حرف میزدیم میگفتید حوصله سریال کار کردن ندارید…
– باور کنید همین طور است. آقای جودی که با من تماس گرفتند برای این نقش گفتم خیلی دوست دارم با شما کار کنم ولی حوصله سریال و مدت زمان زیاد را ندارم. ایشان گفتند نقشی هست که هیچ هنرپیشه زنی نمیتواند به آن نه بگوید!
واقعاً؟
– بله…
و به نظر شما هم اینگونه بود!
– بله واقعاً جذاب بود.
البته افهها و رفتارهای این کاراکتر برای اجرا در آستین بهاره رهنما یافت میشود…
– لطف دارید شما…
فکر میکنم با توجه به ضعف قصه (فیلمنامه) در شوخی نویسی ها، دست شما در اجرا باز بوده؟
– نه من، که آقای خوشبخت دست همه بازیگرها را در این سریال باز گذاشته بودند. هم آقای ارجمند، هم آقای رجبی و… حتی میگفتند اگر پیشنهادی برای سکانسی داریم آن را در تمرینها مطرح کنیم تا نتیجهاش را ببینم. یک سکانس هست که در قسمتهای بعدی خواهید دید. ما یک قهرمان ورزشی را میآوریم که با او عکس بگیریم و معرفی کنیم که این ورزشکار حامی کاندید مورد نظر ماست! من خاطرهای داشتم که آن را برای آقای خوشبخت تعریف کردم که روزی به بانکی رفته بودیم و آنها میخواستند با من عکس بگیرند و من از قضا عجله داشتم و باید به جلسهای میرسیدم. کار به جایی رسید که رییس سر من داد زد! (میخندد) که بشین دیگه؛ دو تا عکس است دیگه!! تو به مردم کشور خودت مدیونی! باور کن من بغض کرده بودم! هیچکس تا آن روز سر من این طور داد نزده بود! عکسها را انداختم و گفتند حالا برو! من این خاطره را تعریف کردم و در نهایت از همین فرمول با حضور آن ورزشکار استفاده کردیم و اتفاقاً سکانس بسیار بامزه هم از آب درآمده است. ما بد و بستانهای خوبی سر صحنه داشتیم و سعی میکردیم با پاسکاری، لحظات مفرحی را در سریال ایجاد کنیم. آقای خوشبخت هم از این مسئله به شدت استقبال میکرد.
به نظرم این فیلمنامه نیازمند حضور بازیگرانی طناز بوده است، چون نه در طراحی موقعیتها و نه کلام چیزی از شوخیهای جذاب حس نمیشود…
– ما خیلی فرصت نداشتیم و باید به سرعت جلوی دوربین میرفتیم. چهارچوب داستان محکم بود ولی ریزه کاریهای قصه به لحاظ شوخی و… در تعامل بازیگران و خود کارگردان درآمد. من نمیخواهم جسارت بکنم به کارگردانان کار کشته و کاربلد کشورم، اما به عنوان کسی که خودم کارگردانی را تجربه کرده (با هفت تئاتر) و آخرین نمایشم که یک کار طنز بوده میخواهم بگویم دست بازیگر را در کار باز گذاشتن با رها کردن بازیگر خیلی فرق دارد!
بله قاعدتاً…
– گاهی اوقات میبینم که کارگردان بازیگرانش را رها میکند و…
این به کارگردان و اندازه سوادش در آن ژانر (گونه نمایش) مرتبط میشود!
– بله دقیقاً، آقای خوشبخت ادیت نهایی را خودش انجام میداد و با حساسیت روی کار بازیگران هم توجه داشت. این روزها میبینیم که برخی کارگردانان جوان فکر میکنند دو بازیگر طنز با سابقه انتخاب کنی دیگر تمام است، او را رها میکنی جلوی دوربین و تمام! من معتقدم هر چقدر هم آن بازیگر کارش را بلد باشد اگر یک نگاه از بیرون نباشد، شوخیها کنار هم منسجم نمیشود و عملاً کار به یک خروجی بی مزه یا بی سر و ته که جذابیتی هم ندارد میرسد! در نتیجه نگاه از بیرون خیلی روی کار بازیگر موثر است!
سریال و در کل آثار نمایشی تلویزیون در این سالهای اخیر لطمه زیادی از بحث فیلمنامه خورده است…
– بله به شدت موافقم.
بخصوص در ژانر طنز که عملاً خیلی از پروژهها تنها به امید بازیگرانشان کلید میخورند، نه غنای فیلمنامه و قصه…
– درست میگویید…
حالا در ساخت یک طنز سیاسی حتماً چیدمان قصه و موقعیت تراشی موثر است…
– اینجا من توضیح مهمی بدهم. اتفاقاً چون قرار بود ما یک طنز سیاسی بسازیم کارمان خیلی سخت بود. چون به هیچ وجه نگاه سیاسی پشت کار نبود، از اول گفتیم قرار است یک کار اجتماعی بسازیم که بسترش سیاست است. خب درست میگویید هر چند پلات کار محکم بود اما اینجا هم قصه براساس شخصیتها پیش میرفت و موقعیتهای طنز گاهی بامزه از آب در میآمد. در مورد سوال و بحثی که به درستی مطرح کردید میخواهم بگویم یک تحقیقی چند سال پیش بنیاد سینمایی فارابی انجام داد که مردم از آن اطلاعی ندارند، بد نیست آن را با بانیفیلم مطرح کنیم. این تحقیق میگوید اتفاقاً فیلمها و سریالهایی که آمار فروش و تعداد مخاطبانشان بالا بوده آنهایی نبوده که سوپراستاری داشته که خیلی مورد علاقه مردم باشد یا طرفداران زیادی داشته باشد. دقیقاً آثاری با استقبال انبوه روبرو شدهاند که قصه خوب و نابی داشتهاند و جذابیت قصه تماشاگر را به خود معطوف کرده است. این یعنی درام، قصه و فیلمنامه از درجه اول اهمیت برخوردار است. از مدیران سینمایی، مدیران تلویزیونی، مدیران دانشگاههای سینمایی و… میخواهم که روی بحث فیلمنامه و قصه سرمایه گذاری بیشتری کنند، نیروهای قویتری را ما باید در این عرصه تربیت کنیم تا سطح فیلمنامه در آثار نمایشمان چه در سینما و چه در تلویزیون بالا برود. ارتقا کیفی تلویزیون و حتی ارتقا اقتصادی سینمای ما در گرو داستانهای خوب و قوی است که متاسفانه در این سالها توجه چندانی به این بخش نشده است.
و در بحث نگارش آثار طنز کار به مراتب سختتر است…
– دقیقاً…
شما به عنوان بازیگری که خودتان در کارنامه چند کار طنز داشتهاید و البته به لحاظ خانوادگی سالها با افراد متبحر در این ژانر رفت و آمد داشتید قبول دارید امروز خنداندن مردم بسیار کار سختی است؟
– بله، نویسندگان ما اگر فکر کنند فقط خودشان باید به نوشتههایشان بخندند نتیجهاش میشود مضحکههایی که مردم اصلاً با آن ارتباط برقرار نمیکنند. پس باید مذاق مخاطب را داشته باشیم و سپس به سمت کارهای بکر و نو در عرصه طنز برویم. اگر به قول شما قرار باشد مدام به امید بازیگران باشیم شک نکنید بازیگر یک جا هر چه داشته تمام میشود و نتیجهاش میشود اینکه هم کار و هم خودش را نابود میکند. همیشه نظارت، انتخاب و به اندازه نگاه داشتن میزان شوخیها و موقعیتها در فیلمنامه مطرح است. پیمان قاسمخانی یکی از بهترینهای این حرفه است و بدون شک امروز یک مرجع به حساب میآید من در طول سالها سبک کار او را دیدهام و میشناسم یکی از ویژگیهای کارهای او این بود که از شوخیها به سادگی میگذشت و میگفت این کلیت است که باید در بیاید و اینها در کنار هم باید جواب بدهد و دیده شود.
در حالی که بارها دیده شد از یک شوخی معمولی در یک سریال طنز تنها بواسطه خندیدن عوامل پشت صحنه یا خود کارگردان انقدر استفاده شده است که کم کم به یک کاتالیزور نابود کننده برای آن اثر تبدیل شده است. به هر حال ساختن کار کمدی برای مردمی که به سرعت از یک موضوع جدی اجتماعی، شوخی میسازند و آن را در فضای مجازی منتشر میکنند سخت است و بعید میدانم امروز با فرمولهای پیش پا افتاده سابق و روشهای دم دستی گذشته دیگر بتوان مردم را خنداند! (بزرگان طناز تلویزیونی اگر نگاهی به اقبال مخاطب از آثار اخیرشان بیاندازند متوجه خواهند شد که باید به فکر چاره بود).
– موافقم و با شما هم عقیده هستم که طنز نویسی کار هر کسی نیست و باید روی آن سرمایه گذاری شود. زیاده گویی، واقعاً زیاده گویی پدر طنز ایرانی (تلویزیونی) را در آورده است.
اگر در پایان این فنجان چای ناگفتهای از سریال «غیرعلنی» مانده است…
– به نظرم سریال «غیرعلنی» چه در بحث بازیها و چه در بحث کارگردانی درآمده است. ما در این سریال خیلی به شعور مخاطب احترام گذاشتهایم. یادم است در یک قسمت که فرانک نامهای مینویسد و یک جا میگذارد و میرود با آقای خوشبخت به گفتوگو و تعامل رسیدیم طوری که ایشان حتی تصمیم گرفت در کل نامه را تغییر بدهد. در واقع تمام تلاش ما این بود که به سلیقه و فکر مخاطبمان احترام بگذاریم. (هر چند که کار تیم تولید سخت شد) حیف که «غیرعلنی» یک مینی سریال است به نظرم کار، جایگاه و کشش این را داشت که به یک سریال طولانیتر تبدیل بشود.
یک فنجان چای با بهاره رهنما