بانیفیلم:
جهانگیر الماسی روز یکشنبه در گفتوگویی نسیت به ورود بیرویه و افسارگریخته برخی از ورزشکاران به دنیای بازیگری انتقادات صریحی را مطرح کرد.
الماسی همچنین به برخی دیدگاههای کاسبکارانه در میان تعدادی از هنرپیشهها، نقدهایی جدی وارد کرد.
حرفهای این بازیگر قدیمی، بهانهای برای نگارش یادداشتی توسط مجید میرفخرایی هنرمند قدیمی سینما شد.
آنچه در پی میآید دلنوشته مجید میرفخراییست؛
***
اطرافمان پر از هنرمند تاجر شده است…!
مجید میرفخرایی
جهانگیرجان درود بر تو
درد و دلت را خواندم نو کیسه گی و بیهویتی در پشت القاب ناآشنای سلبریتی و لاکچری پنهان شده است. این دو لقب وارداتی، به زور در جامعه ما جا باز کرده است و حافظان زبان فارسی هم در مقابل آنها سکوت اختیار کردهاند.
این نوع بیهویتی را نه تنها در سینما، بلکه در هنرهای دیگر از جمله موسیقی و نقاشی هم شاهد هستیم. تاجران هنر چه میکنند. هر روز ترفند تازهای برای مالاندوزی پیدا میشود. و تنها برخی از تئاتریها، مقابل این سونامی مقاومت کردهاند و چنان که میبینی جماعت صحنه اهل صحنه و نمایش به دلیل این پایمردیشان، چندان حال و روز خوشی ندارند.
حتماً سروصدای حراجهای ناآشنا و به دور از فرهنگ ایرانی در هنر نقاشی را شنیدهای که در این دوران از عجایب باورنکردنیست!
هجوم فیلمهای سینمایی سطحی و ویدیوهای خانگی بیهویت و لوس و شبیخون آهنگهای مبتذل با اشعار بیمعنی در موسیقی همه و همه بوی ناخوشایند و ناخالصی را در جامعه ما پراکنده کردهاند.
جهانگیرجان!
این واقعیتی است که باید باور کنیم؛ در این سونامی دیگر اخلاقیات جایی نمیتواند داشته باشد.
گذشت آن زمانی که با استادان دیگر در «میرزا کوچکخان» با صمیمیت در کنار هم بودیم و یا در سریال «در چشم باد» در کنار عمو جان سینما، از کارمان لذت میبردیم.
اکنون ناخواسته در سرسره ابتذال، رو به سقوط و سراشیبی قرار گرفتهایم؛ یک سقوط آزاد با همکاری و مشارکت سلبریتیها و لاکچریها.
نسل ما که با صمیمیت وارد سینما و تئاتر شد در حال حاضر تماشاگر این ابتذال شده است.
هنرمندان هیچگاه به این فکر نبودند که از طریق هنرشان، به شکلی بیرویه مالاندوزی و درآمدزایی کنند؛ هنرمندان اصیل، این رفتارها را دون شأن هنر و ننگ میدانستند.
یادش به خیر؛ با زندهیاد حاتمی برای تحقیق فیلم «جهان پهلوان تختی» به ملاقات یکی از یاران آن اسوه اخلاق و جوانمردی رفتیم؛ او تعریف میکرد که کارخانه سازنده تیغ ژیلت، مبلغ قابل توجهی را به آقا تختی پیشنهاد کرد که برای تبلیغ این کالا، عکسی از او برای آگهی تیغ ریشتراشی بگیرند اما او قبول نکرد. جهانگیر عزیز؛ آن اخلاقیات دیرگاهیست که گم شده، لطفاً تو هم به دنبالش نگرد!
افراد سرشناس ورزشی و هنری نسل تو و پیشتر از تو، آن چنان غرق در کار خود و ترس از بر باد رفتن آبروی هنرشان بودند که هیچگاه به فکر شرکت در تبلیغات بیلبوردی و یا باز کردن کافی شاپ و بوتیک نمیافتادند!
دوست عزیز من؛ خونسرد باش و فقط نظاره کن. اطرافمان پر از هنرمند تاجر است…!
والسلام