9:22

جلال خالقی مطلق در نامه‌ای ضمن شرح کهن‌ترین زمان نقل رباعیات خیام که از آن به عنوان «کشف بزرگی در زمینه شعر خیام» یاد شده، می‌گوید: در عین حال که بسیاری از رباعیاتی که در مجموعه‌های متاخر به او نسبت داده‌اند از او نیست، قطعا شماری از رباعیات او نیز به دست ما نرسیده‌اند و یا در دیوان‌ها و جنگ‌ها به نام شاعران دیگر ثبت شده‌اند و یا اصلا بی‌صاحب مانده‌اند.
به گزارش ایسنا، نوشتاری که هم‌زمان با روز بزرگداشت خیام (۲۸ اردیبهشت‌ماه) در این‌جا با عنوان «خیام و موضوع شاعری او» از جلال خالقی مطلق می‌خوانیم در واقع نامه‌ای بوده است که جلال متینی (محقق، شاهنامه‌پژوه، استاد فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و مسئول مجلات «ایران‌شناسی» و «ایران‌نامه») ماجرای آن را چنین شرح داده است: «استاد خالقی‌مطلق مقاله‌ای را که از نظرتان می‌گذرد به عنوان «نامه» برای بنده فرستاده‌اند تا در بخش «نامه‌ها و اظهارنظرهای»ی «ایران‌شناسی» چاپ شود. چون موضوعی که در این نامه مطرح کرده‌اند حائز اهمیت است و کشف بزرگی در زمینه شعر خیام است، از ایشان تقاضا شد موافقت کنند «نامه» به‌صورت «مقاله» چاپ شود تا توجه علاقه‌مندان به این‌گونه تحقیقات را بیشتر جلب کند. این پیشنهاد را پذیرفتند و عنوان «خیام و موضوع شاعری او» را برای آن تعیین کردند.
موضوع از این قرار است که تا پیش از تحقیق استاد خالقی مطلق، همه می‌پنداشتیم که پیش از قرن هفتم هجری قمری، در هیچ کتابی، رباعی‌ای از خیام نقل نشده است. در مقاله «خیام شاعر» («ایران‌شناسی»، سال ۹، شماره ۲، ص ۳۳۲-۲۵۱) قدیمی‌ترین این متن‌ها بدین شرح معرفی شده است:
۱- التنبیه علی بعض الاسرار…، از امام فخرالدین محمد بن عمر الرازی، متوفی ۶۰۶ (رباعی: «دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست…») ۲- مرصادالعباد از نجم‌الدین رازی، تالیف ۶۱۸، رباعی فوق‌الذکر، و رباعی: «در دایره‌ای کامدن و رفتن ماست…»؛ ۳- در کتاب عبدالقادر اهری (اقطاب القطبیه)، تالیف ۶۲۹ دو رباعی: «دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست…» و : «ز آوردن من نبود گردون را سود…» – بی‌ذکر نام شاعر – و رباعی: «در جستن جام‌جم جهان پیمودم…» به نام خیام – یعنی رباعی‌های شماره ۱، ۲، ۳ و ۴ مذکور در مقاله «خیام شاعر». اینک در مقاله حاضر ملاحظه می‌فرمایید که چهار رباعی و یک بیت از رباعی دیگر خیام یعنی رباعی‌های شماره ۲۷، ۲۹، ۳۸، ۴۶، ۵۵ مقاله «خیام شاعر» در کتاب «سندبادنامه» تالیف ۵۵۶ هجری قمری آمده است، یعنی در کتابی که ۳۹ سال پس از مرگ خیام تالیف شده است.»
حال در «خیام و موضوع شاعری او» که در سال ۱۳۷۶ در شماره ۳۶ مجله «ایران‌شناسی» منتشر شده است، می‌خوانیم: «پس از خواندن مقاله محققانه شما، «خیام شاعر» درباره عمر خیام مطلبی به یادم آمد که شاید ذکر آن به عنوان حاشیه ناچیزی بر آن مقاله بی‌فایده نباشد. در کتاب «سندبادنامه» از محمد بن علی بن محمد ظهیری سمرقندی (به کوشش احمد آتش، استانبول ۱۹۴۸) که در سال ۵۵۶ هجری قمری، یعنی ۳۹ سال پس از مرگ خیام تالیف شده است، بدون آن‌که از خیام نام ببرد، چهار رباعی و یک بیت از یک رباعی دیگر از او نقل کرده است، بدین شرح:

۱- در صفحه ۳۳:

«از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کو کی بما گوید راز

پس بر سر این دوراهه آزونیاز تا هیچ نمانی کی نمی‌آیی باز»

این رباعی در فهرستی که شما از رباعیات خیام ترتیب داده‌اید، زیر شماره ۵۵ آمده است با تغییری در مصراع دوم (: باز آمده کیست…). در برخی از نسخه‌های جدید مصراع چهارم را به گونه: «چیزی نگذاری…» نو کرده‌اند، که البته همان تا هیچ نمانی درست است، چون ماندن در این‌جا به معنی «باقی گذاردن» است که در متون کهن فراوان به کار رفته است.

۲- در صفحه ۳۹:

«ای آن‌که تو در زیر چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی

غم خور دایم که در ره آگفتی این مایه ندانی کی چو رفتی رفتی»

این رباعی در فهرست شما زیر شماره ۴۶ آمده است با تغییراتی مهم در مصراع‌های یکم و سوم و چهارم:

ای آن‌که نتیجه چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی

می خور که هزار بار پیشت گفتم باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی

به گمان بنده ثبت این رباعی در «سندبادنامه» (مورخ ۵۵۶) نه تنها از ثبت آن در «مونس الاحرار» (مورخ ۷۴۱) ۱۸۵ سال کهن‌تر است، بلکه ضبط آن هم کهن‌تر است. به نظر این حقیر بعدا آن را در عین نو کردن، به نظریات مشهورتر خیام نزدیک‌تر کرده‌اند.

۳- در صفحه ۱۵۷:

«چون نیست مقام ما در ین دهر مقیم پس بی می و معشوق خطائیست عظیم

از مُحدث و از قدیم کی دارم بیم چون من رفتم جهان چه مُحدث چه قدیم»

این رباعی در فهرست شما زیر شماره ۳۸ آمده است و مصراع سوم آن چنین است:

«تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم».

۴- در صفحه ۲۸۴:

«بردار پیاله و سبو ای دل‌جوی فارغ بنشین تو بر لب سبزه و جوی

بس شخص عزیز را کی دهر ای مه‌روی صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی»

این رباعی در فهرست شما زیر شماره ۲۹ چنین آمده است:

بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی تا بخرامیم گرد باغ و لب جوی

بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی

۵- در صفحه ۳۴۰:

«رفتند یگان یگان فراز آمدگان کس می‌ندهد نشان باز آمدگان»

این بیت، بیت دوم از رباعی شماره ۲۷ در فهرست شماست با تغییری جزئی در مصراع دوم (: نشان ز).
بنابراین گویا «سندبادنامه» فعلا کهن‌ترین ماخذی‌ است که چهار رباعی کامل و یک بیت از یک رباعی دیگر از خیام نقل کرده است، البته بدون ذکر نام شاعر. ولی مولف از شاعران بسیار دیگر نیز که از آن‌ها اشعاری به فارسی و عربی نقل کرده نام نبرده است و لذا اگر این چند رباعی را بنا بر ماخد دیگر از خیام بدانیم، پس کهن‌ترین ماخذی که آن‌ها را نقل کرده است «سندبادنامه» است.
همچنین در «مرزبان‌نامه» از سعدالدین وراوینی که میان سال‌های ۶۰۷ تا ۶۲۲ تالیف شده است، یک رباعی از خیام آمده است («مرزبان‌نامه»، به کوشش محمد قزوینی، تهران، بدون تاریخ، ص ۲۶۹) که در فهرست شما زیر شماره ۵۷ آمده است: «در پشت زمانه از زمانه تو می‌آید…» در «مرزبان‌نامه» نیز نام خیام ذکر نشده است، ولی این کتاب هم مانند مولف «سندبادنامه» از دیگر شاعران فارسی و عربی هم نام نبرده است.
و اما نقل همان چهار پنج رباعی از خیام در «سندبادنامه» که ۳۹سال پس از مرگ شاعر تالیف شده است، گواه بر این است که خیام در زمان زندگی و یا مدت کوتاهی پس از مرگ به خاطر رباعیاتش شهرت داشته است، منتها نسخه رباعیات آن و شهرت سراینده آن‌ها به الحاد کلا، در ردیف آثار ضاله به شمار می‌رفت، رواج عمومی نداشته است، بلکه تنها در میان برخی کسانی که با خیام هم‌مشرب بوده‌اند و یا در چهارچوب شعر و هنر چندان سختگیر نبوده‌اند، دست به دست می‌گشته است.
در پایان این نکته را نیز عرض کنم که اگرچه حرفه اصلی خیام شاعری نبوده و فقط گه‌گاه شعری می‌سروده، ولی چون به هر حال به سبب این اشعار باید خیلی زود به عنوان شاعر شهرت یافته بوده باشد، پس تعداد رباعیات او چندان اندک هم نبوده است. چنان که فرضا اگر هر سال فقط ۱۰ رباعی گفته بوده باشد، و این کار را در سی سال از عمر خود ادامه داده باشد، صاحب ۳۰۰ رباعی می‌گردد و این رقم نزدیک به ۵ برابر رباعیات فهرست شما و بیش از ۲ برابر فهرست صادق هدایت است. بنابراین در عین حال که بسیاری از رباعیاتی که در مجموعه‌های متاخر به او نسبت داده‌اند از او نیست، قطعا شماری از رباعیات او نیز به دست ما نرسیده‌اند و یا در دیوان‌ها و جنگ‌ها به نام شاعران دیگر ثبت شده‌اند و یا اصلا بی‌صاحب مانده‌اند. برای مثال در همین کتاب «سندبادنامه» چند رباعی و چند بیت منفرد که نیمی از یک رباعی می‌نمایند، هست که به سبک خیام بسیار نزدیک‌اند ولی در فهرست شما به نام او نیامده‌اند. به گمان بنده اگر این اشعار در جایی به نام شاعر دیگری ثبت نشده باشند، محتملا از خیام‌اند (مثال مشابه آن را درباره «آفرین‌نامه» ابوشکور بلخی نیز داریم که اصل کتاب از دست رفته، ولی بیت‌های چندی از آن بدون نام گوینده و عنوان اثر در کتب مختلف پراکنده است). بنده در زیر چند نمونه محتمل‌تر را از «سندبادنامه» نقل می‌کنم:

«در شش جهت آنچ گرد ما گسترند در پنج حواس و چار طبع آورند

بس گرسنه‌اند و عالمی را خوردند این هفت که در دوازده می‌گردند» (ص۲۸)

«آن کس که دلی خوش به جهان آوردست از خانه سیمرغ نشان آوردست» (ص۵۳)

«آراست بهار کوی و دروازه خویش افگند به باغ و راغ آوازه خویش» (ص ۱۳۵)

«امروز به کام خویش دستی بزنیم زان پیش که دست‌ها فروبندد خاک» (ص ۱۵۷)

بیش از این تصدیع نمی‌دهم. ارادتمند خالقی

دسامبر ۱۹۹۷

بخش تاریخ و فرهنگ خاور نزدیک، دانشگاه هامبورگ»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *