9:44

کتاب «نامه‌های سرگشاده» گزیده تاریخی از نوشته‌های «واتسلاف هاول»، نمایشنامه‌نویس، جستارنویس و رئیس‌جمهوری جمهوری چک است که به کوشش «پل ویلسون» و برای ترسیم سیر تکامل و تحول فکری این شخصیت سیاسی و ادبی گرداوری شده است.
به گزارش ایرنا، «گرمی، گشاده‌رویی، مهربانی و صمیمیت بی‌مزد و منت دارد کم کم از برخوردهای روزمره مردم با همدیگر رخت برمی‌بندد. انگار فقط یک چیز از فکر همه می‌گذرد: آنچه را دنبالش هستند کجا باید پیدا کنند. بی‌تفاوتی و رفتارهای ناشایست در حال گسترش است (…) اما در پس تمام این رفتارها فشار روحی گنگی نهفته: مردم یا عصبی و مضطرب و آزرده خاطرند یا به کل هیچ احساسی ندارند. قیافه شان طوری است که انگار منتظرند هر لحظه بی خبر از جایی مشتی حواله شان بشود. آرامش و اطمینان خاطر جایش را به پرخاشگری داده است». (ص. ۳۵۸)
این مشاهدات واتسلاف هاول (Václav Havel) است از وضعیت جامعه‌ای که «در معرض تشعشعات توتالیتاریسم قرار دارد» (ص.۳۵۹) و مردمش «در یک تهدید مدام به زندگی ادامه می‌دهند» (همان). او از همان ابتدای فعالیتش به عنوان نمایشنامه‌نویس با ‌آثار عمدتا آبزوردش نشان داد که به جامعه و وقایع آن بی‌تفاوت نیست و با آثاری چون ضیافت در باغ (۱۹۶۳) و یادداشت (۱۹۶۵) در چکسلواکی شناخته شد، با همین آثار در مقابل ساختارهای قدرت سیاسی حاکم بر کشورش ایستاد و پس از آن به سمت جستارنویسی رفت که در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی فضای بیشتری برای انتقاد از بلاهت و پوچی جامعه‌ای ماشینی در اختیارش قرار می‌داد.
هاول یکی از سخنگویان اصلی گروه مخالفان سیاسی نظام کمونیستی در چکسلواکی موسوم به «منشور ۷۷» بود و در فاصله ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ به دست این رژیم و به اتهام مشارکت در جنبش حقوق بشری چک زندانی شد و نمایشنامه هایش ممنوع اعلام شدند. در دوران حبس «شرایط و سانسور حاکم بر زندان وادارش کرد نامه‌های خواندنی و فوق‌العاده‌ای به همسرش اولگا بنویسد و به این بهانه کندوکاو عمیقی در شخصیت و باورهای خودش داشته باشد و پیامدهای وسیع‌تر و فلسفی‌تر آنها را بررسی کند». (ص.۱۹)

او در نوامبر ۱۹۸۹ با بنیان گذاری جنبش «میعادگاه مدنی» که پس از ۴۰ سال نخستین جنبش قانونی مخالفان حکومت چکسلواکی به حساب می‌آمد، رژیم حاکم را مجبور به تقسیم قدرت کرد و در نهایت به فاصله یک ماه بعد به مقام ریاست جمهوری موقت چکسلواکی انتخاب شد. با فروپاشی نظام کمونیستی در ۱۹۹۰ او بار دیگر به ریاست جمهوری چکسلواکی برگزیده شد و در ۱۹۹۲ پیش از انحلال چکسلواکی از مقامش کناره گرفت. هاول بعدها در سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ نیز بر مسند ریاست جمهوری تازه تأسیس چک نشست.

پل ویلسون که کتاب نامه‌های سرگشاده حاصل جمع‌آوری، بررسی و انتخاب‌های اوست در مقدمه‌ای به تاریخ ۱۹۹۱ میلادی می‌نویسد:

جستارهای واتسلاف هاول با اینکه در زمان و مکان متفاوتی نوشته شده‌اند، هنوز هم برای اوضاع امروز ما روشنگرند و همین گواه ماندگاری و عمق نوشته‌های اوست. مگر همین هاول نبود که هشدار می‌داد آسیبی که از حکومت‌های تمامیت‌خواه بر جان افراد و جوامع به جا می‌ماند بسیار وخیم‌تر از آن چیزی است که قربانیان تصورش را می کنند و التیامش سال های سال طول می‌کشد؟ (…) و آیا خود او نیست که، چه از طریق نوشته‌ها و چه از طریق نمونه عملی زندگی خودش، به ما یادآور می‌شود که گام اول برای تغییر باید اثرگذاری وجدان انسانی در «حوزه پنهان» جامعه باشد، و باور نداشتن به قدرت این وجدان، علی رغم تمام قوایی که علیه آن بسیج شده اند، هرچه نباشد دست کم نشانه‌ای از بی‌صداقتی است؟ (ص.۲۲ و ۲۳)

نامه‌های سرگشاده را فرهنگ نشرنو با ترجمه احسان کیانی‌خواه در ۴۲۴ صفحه و شمارگان یک هزار و ۱۰۰ نسخه در سال ۱۳۹۹ منتشر کرده است. کیانی خواه، متولد ۱۳۶۴ و دانش آموخته ادبیات انگلیسی است که پیشتر نیز بیانیه قدرت بی‌قدرتان هاول را ترجمه کرده بود. وی همچنین ترجمه آثار فلسفی سوزان سانتاگ را چون علیه تفسیر، نظر به درد دیگران و بیماری به مثابه استعاره را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد.

نامه‌های سرگشاده مجموعه ۲۴ مطلب با عناوین «جان تازه»، «درباب تفکر طفره جو»، «درباب مضمون یک اپوزیسیون»، «نامه به الکساندر دوپچک»، «دکتر هوساک عزیز»، « گفتن حقیقت همیشه راه عاقلانه ای است»، «محاکمه»، «اصل ۲۰۲»، «اصل ۲۰۳»، «گزارش‌هایی از حصر خانگی»، «دو نامه از زندان»، «طرف حقیقت را می‌گیرم»، «سیاست و وجدان»، «شش حاشیه درباره فرهنگ»،«مهیج»، «تشریح یک خاموشی»، «دو نکته درباره منشور ۷۷»، «سرگذشت‌ها و توتالیتاریسم»، «دیدار با گورباچف»، «مضحکه، اصلاح پذیری و آینده جهان»، «در فکر فرانتیشک کا.»، «میدان آزمایش»، «کلامی درباره کلمات» و «سخنرانی سال نو» را شامل می‌شود.

ویلسون برای هر مطلب مقدمه کوتاهی نوشته و توضیحاتی در مورد زمان نگارش مطلب و وقایع تاریخ، اجتماعی و سیاسی زمان نگارش آن به مخاطب ارائه می‌دهد. چینش این عناوین چنان است که سیر تکامل و تحول فکری هاول را از نمایشنامه‌نویسی کمابیش شناخته شده که تا انتخابش به مقام ریاست جمهوری در نخستین سخنرانی خطاب به شهروندان جامعه خود گفت «گمان نمی‌کنم مرا به این منصب خوانده باشید تا من هم به شما دروغ بگویم»، نشان می‌دهد.

در مطلبی با عنوان «تشریح یک خاموشی» که برای قرائت در کنفرانس صلح آمستردام نگاشته و نخستین بار در ۱۹۸۵ میلادی در به زبان چک در یکی از نشریات زیرزمینی به نام اوپساخ منتشر شد، می‌خوانیم:

چشم‌انداز دگراندیش، در همان بدو شکل گیری، ردپایی از خیال پردازان دلیر و مجنون و غیرواقع‌بین را بر خود دارد. دگراندیش اصولا به دن کیشوت رفته است. یکه و تنها، صرفا با قلمی در دست، رودرروی قدرت غول پیکر دولت و نیروهای امنیتی اش می‌ایستد و دست به نوشتن تحلیل‌های انتقادی می‌برد و آزادی و حقوق را مطالبه می‌کند. او در تمام مدتی که قلم می فرساید و بانگ برمی‌آورد و فریاد بر می‌کشد و از خواسته‌ها می‌گوید و به قانون توسل می‌جوید، می‌داند که دیر یا زود به خاطر همه اینها در بندش خواهند کرد. آن همه دودلی و مته به خشخاش گذاشتن برای چیست؟ مگر ابرهای خیالبافی جولانگاه او نیستند؟ من در ادامه سعی می کنم تفاوت «خیالبافی طبیعی» دنیای دگراندیش با خیالبافی نوع دیگر را توضیح بدهم همان نوع خیالبافی که وقتی از او می خواهند پای برنامه‌ای را برای آرایش مجدد و مسالمت آمیز اروپا امضا کند ترس و واهمه‌ای به دلش می‌اندازد.

چند بار هم پیش از این نوشته‌ام که به عقیده من پدیده دگراندیشی ریشه در برداشتی از معنای سیاست دارد که با برداشت رایج امروز از سیاست اساسا متفاوت است. به این معنا که دگراندیش اصلا در حوزه قدرت واقعی عمل نمی‌کند. او سودای قدرت در سر ندارد. مقام و منصب نمی‌خواهد و به دنبال جلب نظر رأی دهندگان نیست. نمی‌خواهد مردم را شیفته و شیدای خودش کند، نه چیزی برای عرضه دارد و نه وعده و وعیدی می‌دهد. اگر هم لازم باشد، فقط جانش را می‌تواند در این راه بگذارد. (ص. ۳۲۱)
هاول در سال ۱۹۸۶ جایزه اراسموس (ویژه اشخاص یا مؤسساتی که مشارکت استثنایی در فرهنگ، جامعه یا علوم اجتماعی در اروپا یا بقیهٔ دنیا داشته باشند) و در سال ۱۹۹۰ جایزه بنیاد سوئیسی گوتلیب دوتوییلر را برای کمک‌های برجسته‌اش برای بهزیستی جامعه دریافت کرد. در همان سال مدال آزادی نیز به او اعطا شد. او در سال ۱۹۹۳ به عنوان عضو افتخاری انجمن سلطنتی ادبیات انتخاب شد. او هچنین جایزه معروف اولاف پالمه در سوئد، مدال ریاست جمهوری برای آزادی، بالاترین مدال اجتماعی در ایالات متحده آمریکا و جایزه صلح گاندی را نیز از آن خود کرد و نامش بارها در فهرست نامزدان جایزه صلح نوبل قرار گرفت.

هاول که به دلیل سابقه طولانی کشیدن سیگار همچنین حبس در زندان های دوران کمونیسم به ناراحتی شدید تنفسی مبتلا بود، در سال‌های پایانی عمرش با مشکلات زیادی در زمینه جسمانی روبرو بود و در فوریه ۲۰۰۳ در سن ۷۵ سالگی درگذشت.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *